بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» خدا بر من بنده بخشنده است

خدا  بر من بنده بخشنده  است ....


داستان من شیخ حسین

حاج خانم گفت حاجی برای عید وسائل نخریدیم

گفتم مثلا چی ؟

گفت خوب میوه و اجیل و شیرینی

گفتم حالا ببینم چی میشه

گفت حاجی مردم میخرن ته مانده هاشونو ما باید بگیریم

گفتم خدا بزرگه حاج خانم غصه نخور

گفت خداوند که بزرگه ، اما نمیاد در بزنه بگه حاجی بیا این

شیرینی و اجیل عیدت باید خودت بفکرش باشی

گفتم این خدایی که من بهش ایمان دارم روزی پرنده ی کور را تو

لونه اش میرسونه

دیروز رفتم مغازه حاجی قدرت ، حوصله ام سر میره میرم میشینیم

با حاج قدرت اختلات میکنیم

دیدم شیخ حسین رفت تو مغازه قنادی، منم بلند شدم رفتم بعد

سلام علیک و احوالپرسی سفارش اجیل و شیرینی داد ،

برگشت به قناده گفت حاجی هم هرچی بخواد بحساب من ،

تشکر کردم گفتم حاج حسین تعارف امد نیومد داره

گفت من تعارف نکردم حاجی  هرچی دوست داشتی ببر

بحساب من خلاصه ما هم نامردی نکردیم بحساب شیخ

حسین که به هیچ بنده خدایی نم  پس نمیده

سیصد چوب شیرینی و اجیل گرفتیم


شیخ حسین سال 49 که از ده اومد  شهر بنده خدا

یک کلاه نمدی داشت و یک جفت گالش پاش بود.

خلاصه یه مدتی تو کارگاه فرش بافی کارگری میکرد شبا


هم میرفت اکابر، بعدش شبانه تا نهم درس خوند رفت

حوزه  بعد انقلاب هم شد مسئول.......

الان هم یک باغ 4 هکتاری گردو داره که هرسال چند

تن گردو می فروشه امسال هم که خدا را شکر

همینطوری که ما امید مان بخدا بود زحمت شیرینی و

اجیل ما  افتاد بگردنش ، خدا خیرش بده ،

البته هذا من فضل ربی / این از فضل خدای رحمان بود


توسط کسی که نم پس نمیده تو دلش گذاشت تا خیرش

بما برسه .خدایا تورا بحق خودت هیچ پدری را شرمنده ی


اهل و عیالش نکن


گرچه میدونم الان کارگران اخراجی / کارگران حقوق نگرفته

بازنشستگان لشکری و کشوری همه شرمنده ی اهل و عیال

هستیم در سایه سر این خدمتگذاران کذاب و مقام پرست وچپاولگر

 

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده